مروری کوتاه بر زندگی(لیام نسیون)
وبررسی 3 فیلم از آخرین نقشهای او
(همراه بامصاحبه ودانلود تریلر تیکن 3)
گردآوری و تدوین:مهردادمیخبر
»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
منابع:
ویکیپدیا
سایت :نقدفارسی
http/www.zoomit.ir.
ttp://www.momtaznews.com
سایت: آپارات
http://www.moviehappens.com
جام جم آنلاین
*********************************************************************
تاریخ تولد | : |
|
مصادف با | : |
|
محل تولد | : | بالیمنا - آنتریم - ایرلند شمالی |
تاهل | : |
مجرد - ازدواج با "ناتاشا ریچاردسون"(فوت شده) بین سال های 1994 تا 2009 و دارای 2 فرزند |
|
||
جوایز | ||
: | (10 برد ) - (19 کاندید ) |
بیوگرافی:
لیام نیسون در 7 جون 1952 در شهر بالیمنا واقع در ایرلند شمالی در انگلستان بدنیا آمد . او مدت زمان زیادی را به عنوان معلم در کالج (سنت مری) در نیوکاسل فعالیت کرده . با این همه ، در سال 1976 او در تئاتر نمایشی (بلفست) حضور یافت و اولین فعالیت حرفه ای اش را در نمایش (مردم برخواسته) به ثبت رساند . نیسون بعد از 2 سال به تئاتر (دابلین ابی) پیوست ، جایی که در آنجا نقش های کلاسیک بازی میکرد . در آنجا بود که نظر کارگردانی به نام جان بورمن را جلب کرد و در فیلم (اکسکلیبور) محصول 1981 نقش سر گوین را به او داد . این نقش اولین کار سینمایی وی بود .
نیسون در دهه 80 میلادی در تعداد زیادی فیلم و سریال های انگلیسی حضور یافت . فیلم هایی نظیر (انعام) محصول 1984 ، (زن با دوام) محصول 1984 ، (ماموریت) محصول 1986 و همینطور (قطعه موسیقی دو نفره) محصول 1986 . اما همه ی این ها قبل از آن بود که او پا به هالیوود بگذارد و توجه جهانی را جلب کند . او در فیلمهایی نظیر (مظنون) محصول 1987 ، (مادر خوب) محصول 1988 و (روح های با ارزش) محصول 1988 و (رضایت) محصول 1988 نقش آفرینی کرد . اما فیلمی که او را در دنیا مطرح کرد ، فیلم (مرد تاریک) محصول 1990 و ساخته ی سم ریمی بود . بعد از آن نیسون در فیلم های (تحت نظر) محصول 1991 ، ایتن (1993) ، (زن ها و شوهر ها) محصول 1992 ساخته ی وودی آلن و در نهایت توسط استیون اسپیلبرگ برای نقش اسکار شیندلر در فیلم (لیست شیندلر) محصول 1993 انتخاب می شود . او بخاطر این نقش نامزد جایزه هایی نظیر بفتا و گلدن گلوب در بخش بهترین بازیگر مرد شد .
او در سال 1993 اولین نمایشش را با عنوان (آنا کریستی) ساخت . این نمایشنامه با همکاری ناتاشا ریچاردسون همسر آینده اش بود . سال بعد ، این دو نقش مقابل جودی فاستر را در فیلم (نل) محصول 1994 را بازی کردند و در ماه جولای همان سال با یکدیگر ازدواج کردند . پس از آن او در فیلم های (راب روی) محصول 1995 و (مایکل کولینز) محصول 1996 ، (جنگ ستارگان 1 : تهدید فانتوم ) محصول 1999 در نقش کوی-گان جین ، (کینسی) محصول 2004 ، نقش راز آلود دوکارد در ( آغاز بتمن ) ساخته ی کریستوفر نولان در سال 2005 و صدا گزاری اصلان در فیلم ( ماجراهای نارنیا : شیر ، جادوگر و کمد لباس) فعالیت نمود .
نیسون از سال 2008 با فیلم (گرفته شده) بیشتر به سمت و سوی سبک اکشن رفت . فیلمی پرفروش درباره ی یک افسر بازنشسته سازمان سیا که میخواهد دخترش را از دست مزدوران نجات دهد . کمتر از دو ماه پس از عرضه ی این فیلم ریچاردسون ، همسر نیسون ، در هنگام انجام ورزش اسکی دچار صانحه میشود از ناحیه سر دچار آسیب دیدگی میشود . او پس از چند روز فوت کرد . نیسون یکسال بعد از این ماجرا در دو فیلم پرفروش نقش آفرینی کرد . فیلم هایی نظیر : (برخورد تایتان ها) محصول 2010 و (گروه الف) محصول 2010 . و با فیلم هایی نظیر (ناشناس) محصول 2011 ، (خاکستری) محصول 2011 ، (کشتی جنگی) محصول 2012 و (خشم تایتان ها) محصول 2012 به ژانر اکشن بازگشت .
درادامه این مطلب مروری داریم بر 3 فیلم از آخرین بازیهای لیان نیسون.
فیلمشناسی:
قدم زدن در میان قبرها | متیو اسکادر | 2014 | |
یک میلیون راه برای مردن در غرب | 2014 | ||
سوم شخص | مایکل | 2014 | |
بدون توقف | بیل مارکس | 2014 | |
فیلم لگو | پلیس بد / پلیس خوب | 2014 | |
مأموریت آجیل | راکون | 2014 | |
گرفته شده ٢ | برایان میلز | 2012 | |
شوالیه تاریکی برمی خیزد | راز الگول | 2012 | |
ناو | دریاسالار شین | 2012 | |
خشم تایتان ها | زئوس | 2012 | |
خاکستری | اتوِی | 2012 | |
خمار قسمت دوم | مرد خالکوب | 2011 | |
ناشناس | دکتر مارتین هریس | 2011 | |
سه روز بعدی | دِیمون | 2010 | |
تیم-اِی | سرهنگ جان "هانیبال" اسمیت | 2010 | |
بعد از زندگی | الیوت دیکان | 2010 | |
نبرد تایتان ها | زئوس | 2010 | |
کلوئی | دیوید استوارت | 2010 | |
پنج دقیقه از بهشت | آلیستار لیتل | 2009 | |
گرفته شده | برایان میلز | 2009 | |
دار و دسته های نیویورکی | کشیش والون | 2002 | |
جنگ های ستاره ای: قسمت اول - تهدید فانتوم | کی-گون جین | 1999 | |
بینوایان | ژان والژان | 1998 | |
مایکل کالینز | مایکل کالینز | 1996 | |
مرد تاریکی | پیتون وستلیک / مرد تاریکی | 1990 |
معرفی و بررسی3فیلم ازآخرین فیلمهای نیسون
1-(بی وقفه)
نویسندگی این فیلم را “کریستوفر روچ” بە همراه “جان دبلیو ریچاردسون” برعهده دارد.در این فیلم “بیل مارکس” با بازی “لیام نیسون” در نقش یک مارشال خطوط هوایی بازنشسته خواهد بود کە قصد دارد از نیویورک بە لندن با هواپیمایی با حضور ۲۰۰ مسافر سفر کند اما این سفر یک سفر معمولی و عادی نیست و اتفاقات خاصی را بە همراه دارد.
در ارتفاع ۴۰ هزار پایی بین اقیانوس های هواپیما توسط گروگانگیر ها ربوده می گردد و آنها در خواست ۱۵۰ میلیون دلار میکنند تا هر ۲۰ دقیقه یکی از مسافران را نکشند و از آنجایی کە هواپیما سوخت بسیاری را حمل می کند گروگانگیرها از لحاظ زمان مشکلی ندارند اما امروز این هواپیما یک مسافر ویژه دارد با نام “بیل مارکس” کە هیچ دلهره ای از این گروگانگیرها ندارد و با تمام وجود سعی دارد تمامی مسافران را نجات دهد. کارگردانی این فیلم را “جوما کالت سرا” برعهده دارد کە پیش از این در فیلم موفق” ناشناس” با ” لیام نیسون” همکاری داشته است.از دیگر بازیگران این فیلم می توان بە : “جولین مور”، ” میشل داکری”و ” اسکات مکنایری” اشاره کرد.نقدی رابر این اثر در مطلب زیر میخوانید:
منتقد:جیمز برادینلی
اگر فیلمنامهای از آلفرد هیچکاک را به دست مایکل بِی بسپرید نتیجه کار اتفاقی شبیه به «بدون توقف» میشود. این فیلم در عین داشتن توانایی کافی برای سرگرم کردن مخاطب، طوری ساخته شده که مخاطب از لذت بردن از آن احساس عذاب وجدان میکند. یکی از نتایج آن اتفاق مذکور این است که «بدون توقف» چند ساعت پر تعلیق در پیش روی بیننده قرار میدهد صرفا برای اینکه سر حد ساده لوحی اش را بسنجد. این فیلم را باید در دسته فیلمهای جذاب عذاب آور قرار داد، که هرچند دوست ندارید دوست داشته باشید باز هم دوستش دارید. برای آنان که با تماشای فیلمهای اکشن لیام نیسون (مانند «ربوده شده»، «ربوده شده 2»، «خاکستری»، ...) طرفدارش شده اند باید بگویم که این فیلم هم یکی دیگر از آن دست فیلمهاست و به هر آنچه وعده بدهد عمل میکند.
بیل مارکس (نیسون) یک مارشال نیروی هوایی فدرالورشکسته و الکلی است که زندگی اش در حال فروپاشیدن است. بیل در آخرین سفر هوایی اش به مقصد لندن بر فراز اقیانوس اطلس با موقعیتی تروریستی مواجه میشود. شخصی بی نام از طریق ایمیل به او پیامی میفرستد و در آن تهدید میکند که اگر 150 میلیون دلار به حسابی واریز نشود، هر 20 دقیقه یک نفر از هواپیما کشته خواهد شد. در ابتدا بیل نمی داند در پاسخ به این پیام چه عکس العملی نشان دهد. این موضوع را با همکار مارشالش جک هموند (با بازی انسون مونت) در میان میگذارد و به خلبان و مهماندار هواپیما (نانسی، با بازی میشل داکری) اطلاع میدهد. زمان مقرر میگذرد و با پیدا شدن سر و کله یک نفر بیل مجبور میشود موقعیت را جدی بگیرد. اما مشکلی وجود دارد: نقشه آن تروریست تنها به کسب پول هنگفت ختم نمیشود، بلکه در پی پاپوش سازی برای بیل است.
این فیلم هیجانی هواپیمایی چند نقطه قوت و ضعف آشکار دارد. از یک سو فضای محدود و شخصیتهای انگشت شمار زمینه را برای یک فیلم هیجانی رازآلود کلاسیک فراهم میآورد. از سوی دیگر خیلی راحت اکشن آن ممکن است احمقانه جلوه دهد. «بدون توقف» در استفاده از نکته اول بسیار موفق است اما به محدوده مورد دوم هم وارد میشود. با این حال به اندازه «مارها در هواپیما» هم احمقانه نمیشود. این فیلم بیشتر شبیه به «نیروی هوایی یک» اثر 1997 ولفگانگ پترسون با بازی هریسون فورد در نقش رئیس جمهور آمریکا است، هرچند به اندازه ی آن پیچ در پیچ نیست. داستان پر از حفره است و برخی کاملا واضح به چشم میآیند. جاومه کوله-سِرا (Jaume Collet-Serra) کارگردان اثر (که پیشتر نیز با نیسون در «ناشناس» همکاری داشته است) و فیلمنامه نویسانش به خوبی سعی کرده اند این حفره ها را پنهان کنند. تعداد کمی از مخاطبان با مواجهه با اتفاقاتی که در فیلم رخ میدهد احساس میکنند فریب خورده اند. شیه روایت داستان هم در ایجاد پیچش ها و تغییرات سهیم است، که باعث میشود بعضی از آنها باورپذیرتر به نظر برسند. شاید برخی این فیلم را هیچکاک پسند بپندارند، هرچند او هم یک بدبینی که تدریجا شخصیتهایش را به نابودی بکشاند را به صحنههای مبارزه برق آسا ترجیح میداد.
نیسون، که پیش از بازی در نقش شوالیه جِدای و دشمن بتمن شباهت چندانی به قهرمانان اکشن نداشت، حالا در دید مخاطبان به واسطه ظاهر شریف و اخلاقمداری اش برای این گونه نقشهای قهرمانی انتخابی مناسب جلوه میکند. حتی با وجود نقصهای فراوان در شخصیت بیل (که الکلی و سیگاری است و عموما خوش برخورد نیست) باز هم به سرعت طرف او را میگیریم. بیشتر مسافران هواپیما بازیگران بینام هستند، به جز جولیان مور که نقش زنی که در صندلی کناری بیل نشسته را بازی میکند. دیگری هم میشل داکری (از سریال دانتون ابی) در نقش مهماندار هواپیما است. بینندگان تیزبین احتمالا لوپیتا نیونگو که نامزد [برنده] اسکار شده است را در نقشی کوتاه به عنوان یک مهماندار دیگر تشخیص خواهند داد، که در این فیلم حدود سه خط دیالوگ دارد. با فرض اینکه او اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل را برای «12 سال بردگی» کسب کند، میتوان مطمئن بود که در آینده دیگر او را در چنین نقشهای جزئی مشاهده نخواهیم کرد.
«بدون توقف» یک سرگرمی فراموش شدنی و دور ریختنی است. بیشتر شبیه هله هولهی سینمایی است؛ به هنگام مصرف خوشمزه است اما پس از آن هیچ ارزش ماندگاری ندارد. این فیلم در میان مردم بازخورد خوبی داشته، و از آنجا که این روزها مردم لیام نیسون را به سادگی به عنوان یک قهرمان اکشن میپذیرند، به احتمال زیاد در گیشهها نیز موفقیت خوبی کسب خواهد کرد. «بدون توقف» به مدت دو ساعت مفرح است، اما پس از یکی دو روز از یادها خواهد رفت.
2-قدم زدن میان قبرها
کارگردان : Scott Frank نویسنده : Scott Frank بازیگران : Liam Neeson, Dan Stevens, David Harbour برگرفته از رمان "قدم زدن ميان قبرها" به قلم: لورنس بِلاک خلاصه داستان : داستان فیلم درباره مَت اِسکودر پلیس سابق اداره پلیس نیویورک است که اکنون بدون مجوز به عنوان بازجوی خصوصی فعالیت میکند. یک قاچاقچی هروئین از او میخواهد کسانی را که همسرش را ربوده و به قتل رساندهاند، پیدا کند. مَت با بیمیلی میپذیرد، اما خیلی زود درمییابد این آدمها برای اولین بار نیست که مرتکب چنین جنایت وحشیانهای شدهاند و قطعا بار آخرشان هم نیست...
|
|
منتقد: جیمز براردینلی
پوچ گرا، عبوس، جدي، زن ستيز. اينها تنها نمونههايي از صفاتي هستند که ميتوان با آنها تريلرجديد ليام نيسون به نام، «قدم زدن ميان قبرها /A Walk Among the Tombstones» را توصيف نمود. عنوان فيلم چيزي بيشتر از يک سرنخ درباره لحن و نيتهاي آن را فاش ميکند. با اين حال « قدم زدن ميان قبرها» را نميتوان يک فيلم انتقامي متوسط رو به بالا ، که در آن آدمهاي خوب پيروز ميشوند و آدمهاي بد به کيفر اعمال خود ميرسند، در نظر گرفت. اين فيلم، که توسط اِسکات فِرانک نوشته و کارگرداني شده، درباره فريبندگي (يا شايد فريب) رستگاري است. کلاه هاي سفيد با خاکستر و دوده خاکستري ميشوند. تبه کارها افرادي ناراحت، بي رحم و فاسد هستند. اما قهرمانهاي داستان هم چندان بهتر از آنها نيستند.
اگر از اين قبيل فيلمها خوشتان ميآيد به سختي ميتوانيد از اين بهتر را پيدا کنيد. فِرانک، که از جمله سناريوهاي قبلي وي ميتوان به «دوباره مرده / Dead Again»، «شورتی را بکشید / Get Shorty»، «گزارش اقليت / Minority Report»، و «خارج از ديد / Out of Sight» اشاره کرد، خوب ميداند چه کار ميکند. کارگرداني او تنفر شديد بيننده را در زمانهاي مناسب بر ميانگيزد و تماشاي «قدم زدن ميان قبرها» ميتواند تجربه اي ناراحت کننده و حتي گاهاً ترسناک باشد. اين فيلم گردشي تفنني نيست، که در آن بيننده با ديدن قهرماني که صندلي به سمت دشمنانش پرتاب ميکند، سوت و هورا بکشد. اين يک « ربوده شده / Taken» ديگر نيست. فيلمنامه بسيار جدي است. تعداد بازيگرانش زياد نيستند- شايد به زور دو رقمي شوند- اما روشهاي شکنجه و کشتن زنان به قدري وحشيانه هستند که فرد نميتواند با انجام کارهاي سرگرم کننده آنها را فراموش کند. و اينها همه قبل از اين هستند که فيلم خشونتي که عليه يک دختر ۱۴ ساله اعمال ميشود را نشانمان دهد. اما وقتي به تماشاي فيلمي درباره قاتلهاي سريالي و مرداني که آنها را صيد ميکنند مينشينيد، آيا انتظاري غير از اينها را داريد؟ «سکوت برهها / The Silence of the Lambs» فيلم برجسته اي بود اما آن نيز خشونت زيادي را نشان ميداد.
نيسون نقش مَت اِسکودر قهرمان ۱۷ رمان به قلم لورنس بِلاک رمان نويس جنايي را بازي ميکند؛ ۲۸ سال پيش جِف بِريجِز در فيلم «۸ ميليون راه براي مردن / 8 Million Ways to Die » نيز اين نقش را ايفا نمود. اِسکودر مأمور سابق اداره پليس نيويورک است، که در حال حاضر به صورت يک مأمور تحقيق بدون مجوز فعاليت ميکند. خاطراتِ رويدادي که او را مجبور به ترک نيروي پليس کرد مدام در ذهن او تداعي ميشوند. او به خاطر انجام اين مأموريت تقدير شده بود اما نميتواند از خاطرات آن بگريزد. پيامدهاي اقداماتش در آن بعد از ظهر او را وادار کردند که به انجمن الکليهاي گمنام بپيوندد و از آن زمان ديگر مست نکند. اما او از لحاظ روحي بدجوري داغان است و به چيزي نياز دارد که اين افکار پليد را از او دور کند. بنابراين سراغ پروندههايي ميرود که هيچ فرد ديگري نزديکشان نميشود، هر چقدر بيشتر دنبال رستگاري ميرود و بيشتر به آن نزديک ميشود، آن دست نيافتنيتر ميشود. اگر دنبال يک پايان شاد هستيد، برويد «پاسداران کهکشان / Guardians of the Galaxy» را تماشا کنيد.
بعد از گذشت هشت سال از تغيير سبک زندگياش، برادران کريستو به اِسکودر نزديک ميشوند. پيتر (با بازي بويد هالبروک) هنرمندي است که در انجمن الکليهاي گمنام با اِسکودر آشنا شده است. کِني (با بازي دَن اِستيونس، که او را در سريال دانتون ابی ديدهايم) يک قاچاقچي مواد مخدر است که، همسرش اخيراً ربوده شده و بعد از اين که بر سر خونبها با ربايندهها چانه زده جنازه مثله شده همسرش را دريافت کرده است. کِني از اِسکودر ميخواهد که جاي آدم کشها، يک جفت رواني به نام ري (با بازي ديويد هاربِر) و آلبِرت (با بازي آدام ديويد تامسون)، را پيدا کند تا او بتواند کاري که با همسرش کردهاند را با آنها بکند. بعد از مدتي بي ميلي، اِسکودر موافقت ميکند و ميفهمد که آنها نه تنها دو زن ديگر را نيز سلاخي کردهاند بلکه قصد دارند باز هم اين کار را انجام دهند.
«قدم زدن ميان قبرها» ضرباهنگ کندي دارد، گرچه سکانسهاي اکشن فيلم سعي ميکنند تا تنش کُند فيلم را جبران کنند. اين فيلم نوعي از نئونوآر است که به ندرت ديده ميشود چون اين نوع فيلمها معمولاً براي مخاطب عام بيش از حد خشن و منزجر کننده هستند. برخي فيلمها هستند که به خاطر هنرنمايي بازيگرانشان، جسارت و منحصر به فرد بودنشان تحسينشان ميکنيد ولي حاضر نيستيد دوباره آنها را ببينيد. اين فيلم يکي از آنها است. اِسکودر انعطاف ناپذير است و نيسون نقش او را بدون حتي يک لبخند بازي ميکند و به ما ميقبولاند که اين شخصيت حتي قادر نيست يک خاطره شاد را به ياد بياورد. تريلر فيلم شخصيت اِسکودر را چيزي شبيه به همزاد بِرايان ميلز (شخصيت نيسون در «ربوده شده / Taken») نشان ميدهد، اما در واقع تنها شباهتهاي واقعي اين دو اين است که چهرهشان شبيه هم است و اين که هيچ کدام از استفاده از خشونت براي رسيدن به اهدافشان ابايي ندارند.
صرفاً در سطح روايي فيلم، سکسکههايي ديده مي شود. فلاش بکهاي متعدد براي بيان جزئيات گذشته اِسکودر باعث قطع شدن جريان داستان ميشوند. در يکي از پيرنگ هاي فيلم احساس ميشود که پسر بچه اي به نام تیجِی (با بازي بِرايان آسترو بِرَدلی) در فيلم زورچپان شده است. قرار است که تیجی انسانيت پنهان اِسکودر را نشان دهد اما از قرار معلوم چنين اتفاقي نميافتد. در نهايت، تصميم فِرانک به استفاده از صداي ضبط شده اي، که برنامه دوازده مرحله اي را در طول اوج فيلم ميخواند، متظاهرانه و گيج کننده است.
افراد زيادي هستند که نميتوانند اين فيلم را تماشا کنند. از نظر برخي ناراحت کننده است و من خيلي خوب اين نقطه نظر را درک ميکنم. از نظر من اشتياق فِرانک به رفتن به سوي تاريکي و ماندن در آنجا يکي از نقاط قوت فيلم است. اين فيلم درباره جنگجويي زخمي است که با مرگ روبرو ميشود و از اين که مرگ او را بربايد هراسي ندارد. «قدم زدن ميان قبرها» به خوبي تاريکترين جنبه هاي شرايط انسان را ميشناسد. گرچه فيلم خشني است، اما اگر اهلش باشيد راضيتان ميکند.
منبع:سایت نقد فارسی(مترجم: محمدرضا سیلاوی)
**********************************************************************************************
لیام نیسون٬ که هم اکنون یک چهرهی شناختهشده و فوقستاره ه در هالیوودمحسوب میشود همچون قسمتهای پیشین در قسمت سوم سری فیلمهای معروف اکشن Taken نیزحضور پیدا کرده است، اینبار٬ او برای نجات خانوادهی خود نمیجنگد بلکه داستان در بارهی انتقام است. خبر از ساخت قسمت سوم این فیلم تایید شد و واکنشهای مثبت و منفی بسیاری را در پی داشت چراکه قسمت دوم این سری به خاطر سوژهای کلیشهای، مورد انتقاد شدید قرار گرفته بود. اما انتشار تریلر قسمت سوم موج مثبت بسیار خوبی را در پی داشت.
لیام نیسون در نقش مامور مخفی بازنشسته، برایان مایلز، این بار با چالش جدیدی روبه رو میشود. همسر وی در توطئهای کشته میشود و مایلز متهم به قتل همسر خود میشود، در حالی که این یک پاپوش بیش نیست. در لحظهی دستگیری٬ وی به سرعت از محل میگریزد و در پی قاتلین همسرش و همینطور محافظت از تنها دخترش میرود.
این فیلم با بازی لیام نیسون٬ فرانک دوتزلر٬ سم اسپرویل و دوگری اسکات همراه خواهد بود و الیور مگاتون کارگردانی این قسمت را برعهده دارد. Taken 3 در تاریخ ۸ ژانویه ۲۰۱۵ در سراسر دنیا اکران خواهد شد.
مصاحبه ای با نیسون پس از اکران (تیکن2)
*************************************
سری فيلمهای ربوده شده، ليام نيسون را تبديل به يك بازيگر درجه يك كرد و او پس از آن در فيلمهاي مطرح و پرخرج تازهاي بازي كرد كه شايد تا قبل از موفقيت ربودهشده احتمال حضور وي در آنها بسيار كم بود.
نيسون در چند سال اخير در كشتي جنگي، شواليه تاريكي برميخيزد، خاكستري و ناشناس بازي كرده است و اين روزها قسمت سوم ربودهشده را با موفقيت بالاي مالي روي پرده سينماهاي جهان دارد. سال قبل بدنبال فروش بالاي «ربودهشده 2»مصاحبه ای بااین سوپر استار انجام شد که مشروح آنرا در ذیل میخوانید:.
س:به عنوان يك ايرلندي، با مشكلات زيادي توانستيد بازيگر شويد و در آمريكا كار كنيد.
ج:ايرلنديبودنم برايم مشكلات زيادي به همراه نياورد، اما ورود به دنياي سينما و موفقيت در آن كار سادهاي نبود. اگر به هاليوود نگاه كنيد، بسياري از هنرمندان مطرح و سرشناس آن غيرآمريكايي هستند. به اعتقاد من، اين مهاجران خارجي و غيرآمريكايي بودهاند كه هاليوود را ساختند و باعث ادامه فعاليت آن شدند، اما ورود به دنياي بازيگري، مثل هر كار ديگري بسيار سخت بوده است. واقعيت اين است كه متقاضيان رشته بازيگري بسيار زياد هستند و وقتي تقاضا براي چيزي زياد ميشود، رقابت هم در آن رشته شديدتر ميشود. البته رقابت اين حس را دارد كه هميشه آنهايي كه مصممتر و حرفهايتر هستند باقي ميمانند. من هم مثل بسياري از همكاران ديگرم مجبور بودم سخت تلاش كنم تا موقعيت خاص خودم را كسب كنم. اگر امروز بازيگر موفقي هستم، اين موفقيت حاصل يك تلاش و فعاليت 30 ساله است.
س:با معيارهاي هاليوودي، شما هيچوقت يك بازيگر خوشچهره و ستاره به حساب نميآييد. به نظر شما جذاب بودن چه نقشي در كارنامه يك بازيگر دارد؟
ج:البته از آنجا كه بازيگر براي كار خود در وهله اول به چهره و صدا نياز دارد، طبيعي است كه از چهرهاي (حداقل) معمولي برخوردار باشد و به اصطلاح چهرهاش زشت نباشد. اما خوشقيافه و جذاب بودن بازيگر فقط براي يكي دو سال اول حضور او در سينما، كاركرد و مصرف دارد. پس از آن، از يكسو چهره او براي تماشاچي تكراري ميشود و از سوي ديگر، بازيگران جوانتر و خوشچهرهتري از راه ميرسند كه ميخواهند جاي او را بگيرند. به همين دليل، بازيگر بايد چيزي فراتر و بهتر از قيافه خوب داشته باشد تا بتواند در اين دنياي سرد و بيرحم سينما به فعاليتش ادامه بدهد. اين هم چيزي نيست جز استعداد بازيگري و توانايي براي ظاهرشدن در نقش كاراكترهاي متفاوت. بازيگران مولف هميشه ماندگار هستند، حتي در سنين پيري. داستين هافمن، رابرت دنيرو يا آلپاچينو را نگاه كنيد. با وجود سن بالا و پيرشدن، آنها هنوز هم فيلم بازي ميكنند. حالا چند تا بازيگر خوشچهره ميخواهيد اسم ببرم كه يكي دو سال بعد از بازيگرشدن، به دست فراموشي سپرده شدند؟
س:راهي طولاني را در دنياي بازيگري طي كردهايد. از كارهايي كه در آن حضور داشتيد راضي هستيد؟
ج:فكر نميكنم هيچ بازيگري از كل كارهايي كه كرده خشنود و راضي باشد. همه ما به دليل شرايط خاص كاري (نياز به درآمد، آشنايي و رودربايستي با اين تهيهكننده يا آن كارگردان يا يك انتخاب غلط) در فيلمهايي بازي كردهايم كه بعدها از حضور در آنها احساس و ابراز پشيماني كردهايم. بعضي وقتها هم آدم وقتي فيلمنامه را ميخواند، فكر ميكند حاصل كار چيز بسيار خوبي خواهد شد. ولي فيلم آمادهشده آن چيزي نيست كه آدم فكرش را ميكرد. مجموع اين عوامل، باعث بازي در فيلمهايي ميشود كه آدم ترجيح ميدهد آنها را فراموش و دربارهشان صحبت كند.
س:شما از اين نوع فيلمها زياد در كارنامهتان داشتهايد؟
ج:الان حضورذهن ندارم كه چند تا از اين فيلمها را بازي كردهام. ولي در كل، از كارنامه سينماييام راضيام و ميتوانم بگويم تعداد فيلمهايي كه از آنها احساس رضايت ميكنم، بيشتر از فيلمهايي هستند كه شايد دوستشان نداشته باشم. راستي، يك نكته را هم اضافه كنم. بعضي وقتها عكس اين حالت هم اتفاق ميافتد و شما در فيلمي بازي ميكنيد كه اميدي به موفقيت آن نداريد و ناگهان ميبينيد همهچيز عكس آن است. براي مثال، وقتي قسمت اول ربودهشده را بازي ميكردم و حتي زماني كه آماده نمايش شد، فكر ميكردم اين فيلم هيچوقت رنگ پرده سينماها را نميبيند و مستقيما راهي بازار ويدئو خواهد شد! اما در كمال تعجب، اين فيلم تبديل به يكي از موفقترين كارهاي كارنامه سينماييام شد و مسير كار حرفهايام را تغيير داد.
س:پس تبديلشدنتان به يك قهرمان اكشن كاملا اتفاقي و پيشبيني نشده بود؟
ج:دقيقا! خودم كاراكتر برايان ميلز را در اين فيلم دوست دارم. او شباهت زيادي به قهرمانان اكشن فيلمهاي حادثهاي مشابه ندارد. ميلز، مردي ميانسال و در آستانه بازنشستگي است كه مجبور ميشود از مهارتهاي حرفهاي و كاري خود ـ در يك سازمان ضدجاسوسي ـ كمك بگيرد تا يك مشكل خانوادگي و شخصي را حل كند. براي بازي در اين نقش زحمت زيادي كشيدم و تمرينهاي بدني و مهارتي زيادي انجام دادم. خوشبختانه با موفقيت مالي و انتقادي فيلم، پاداش خوبي هم براي كارم گرفتم.
س:اگر اين موفقيت اتفاقي نبود، باز هم در فيلمهاي اكشن از اين دست بازي ميكرديد؟
ج:كسي نميتواند آينده و احتمالات آن را پيشبيني كند. چه كسي ميتواند بگويد اين يا آن بازيگر در طول دوران حرفهاي كار خود، چه كارهايي را بايد انجام دهد تا به موفقيت بيشتر و بالاتري برسد؟ عوامل متعددي باعث موفقيت يا عدم موفقيت يك فيلم ميشوند و ما در اين رابطه هيچ كاري نميتوانيم انجام دهيم. ما نظارهگراني هستيم كه سعي ميكنيم از موقعيتهاي خوبي كه پديد ميآيد، نهايت استفاده را ببريم.
س:وقتي مشغول بازي در فيلم نيستيد، اوقات خود را چگونه ميگذرانيد؟
ج:مطالعه ميكنم و در جمع خانواده هستم. خانواده برايم مهمترين چيز است و هيچچيز نميتواند جايگزين آن شود. از كودكي ياد گرفتم به مفهوم خانواده احترام بگذارم و براي حفظ همبستگي دروني آن تلاش كنم. شما همه كار براي بچههايتان ميكنيد تا بهتر بزرگ شوند. شما وقتي خانواده داريد، خيالتان راحت است و ميدانيد بزرگترين پشتيبان دنيا را در كنار خود داريد. حتي فيلمهاي اكشني هم كه بازي كردهام، از خانواده و نياز به متحد و در كنار هم بودن صحبت ميكنند و اين عنصر در قصه آنها نقش مهمي ايفا ميكند.
س:از اين كه از شما به عنوان يك قهرمان اكشن اسم ميبرند، راضي و خشنود هستيد؟
ج:القاب چيزهايي است كه رسانهها و منتقدان سينمايي به بازيگران ميدهند و كاري در اين رابطه نميتوان انجام داد. برايم خيلي مهم نيست كه مرا با چه عنواني صدا ميزنند. اما خودم را چيزي شبيه آرنولد شوارتزنگر، سيلوستر استالونه و ديگر قهرمانان اكشن سينما نميبينم.
دنياي آنها كاملا متفاوت از دنياي من است و فيلمهايم شباهت زيادي به كارهاي آنها ندارد. نميخواهم بگويم اكشنهاي آنها كممايه و بيارزش است، ولي فيلمهاي من در كنار عنصر اكشن داراي مفهوم و حرفهايي هم هستند.
«خاكستري» را منتقدان خيلي پسنديدند و از آن به عنوان يك اكشن تلخ و سياه اسم بردند. همين نظرها درباره ربودهشده هم ارائه شد.
س:فكر نميكنيد كمي دير به يك قهرمان اكشن تبديل شدهايد؟
ج:من به خواست خودم وارد اين مسير نشدم كه زمان آن را تعيين كنم! هر اتفاقي در وقت مناسب خودش ميافتد. براي من هم مقدر شده بود كه در اين سن و سال تبديل به ـ به قول شما ـ قهرمان اكشن بشوم، اما حتي در اين سن و سال هم تلاش ميكنم تا نقش محوله را بخوبي و بدرستي بازي كنم. بازي در نقشهاي اكشن چند سال اخيرم، روحيه تازهاي به من داده و زندگي را برايم شيرينتر و جذابتر كرده است.
----------